السلام علیک یا امیر المومنین(ع(
آقا سلام ،اذن ِ زیارت که میدهی؟ /ازدورهم اجازه ی صحبت که میدهی؟
شاعربه دستهای کریمت امید بست/باواژه هایش عرض ارادت نموده است
این روزها زمین پر از احساس تازه ای ست/این روزها تبلورِ احساس تازه ای ست
حتی ملائکه همگی صف کشیده اند/بااین حضورشور مضاعف کشیده اند
شوری شگفت دردل ِپیغمبر خداست/جبریل غرق ِمعنی دیوان لا فتاست
دیگر سکوت،همهمه هارا به هم زده/یک حرف ناب ثانیه هارا رقم زده
بَلِّغ به هرچه خلق رسول ِمبین ِما/ما اُنزِلَ اِلَیک شده ختم دین ما
نقش ِدودست روبه سماوات جای وحی/دیگر نترس واژه بیاور برای وحی
مولای من که جان ِپیمبر فقط تویی/ تنها امیرِ اول و آخر فقط تویی
چاهی که دردهای تو درسینه داشته ست/یک عمردست روی دل ِمن گذاشته ست
در حرف ِاولت بخدا باز،مانده ام/ با این همه ببین که درآغاز مانده ام
عالم هنوز گیج ِالفبای نام ِتوست/ تفسیر کِی شوی که خدا درکلام توست
درسینه ای که کل ِسماوات درسجود/ تنها علی شده به جهانش در ِ ورود
قرآن ِناطقی که برابر نداشته است /اَکمَلتُ دین که معنی دیگر نداشته است
یعنی که عالمی بحضورت قیام کرد /یعنی زمین بدون ِ تو سر برنداشته است
شاعر:فاطمه وثوقی