چرا امام حسین(ع) در مقابل معاویه اقدام به قیام نکرد،ریشه در اموری دارد که تنها برخی از آنها را میتوانیم اشاره می شود:
1- وجود صلحنامه:
امام(ع) در یکی از جوابهای خود به نامههای معاویه خود را پایبند به صلح
نامه معاویه با امام حسن(ع) معرفی کرده و اتهام نقض آن را از خود به دور
دانسته است : «و معاذ اللَّه ان انقض عهداً عهده الیک اخی الحسن(ع)». (1)
2- موقعیت معاویه:
شخصیت معاویه در نزد مردم آن زمان وبه ویژه شامیان، به گونهای مثبت تلقی
میشد که همین امر قیام علیه او را مشکل میساخت؛زیرا آنان او را به عنوان
صحابی پیامبر اکرم(ص)، کاتب وحی و برادر همسر پیامبر(ص) میشناختند و به
نظر آنان، معاویه نقش فراوانی در رواج اسلام در منطقه شامات و به ویژه دمشق
داشته است همچنین تجربه حکومتداری او و افزونی سنّش بر امام حسن(ع) و
امام حسین(ع)،دو عامل دیگری بود که خود در نامههایش به امام حسن(ع) به
عنوان عواملی برای اثبات بیشتر شایستگیاش مطرح میکرد (2)و طبیعتاً
میتوانست در مقابله با امام حسین(ع)، مانور بیشتری روی آنها بدهد.
3-سیاستمداری معاویه:
پس از انعقاد قرارداد صلح گرچه معاویه از هر فرصتی برای ضربه زدن به بنی
هاشم - به ویژه خاندان علوی - استفاه میکرد و در این راه حتی تا به شهادت
رساندن امام حسن(ع) پیش رفت. (3)اما در ظاهر چنین وانمود میکرد که به
بهترین وجه ممکن، با این خاندان - به ویژه شخص امام حسین(ع) - مدارا میکند
و حرمت آنان را پاس میدارد.در این راستا میتوانیم ارسال هدایای فراوان
ماهانه و سالانه از سوی معاویه برای شخصیتهایی چون امام حسن(ع)، امام
حسین(ع) و عبداللَّه بن جعفر را شاهد بیاوریم..(4)این مدارا تا آنجا بود که
در آستانه مرگ به فرزندش یزید، سفارش امام(ع) را نموده و ضمن پیشبینی
قیام او، از یزید خواست که او را به قتل نرساند. (5)علّت در پیش گرفتن این
سیاست روشن بود؛ زیرا معاویه با انعقاد صلح با امام حسن(ع)، حکومت خود را
از بحران مشروعیت نجات داد و در بین مردم به عنوان خلیفه مشروع، خود را
معرفی کرده و نمیخواست با آغشته کردن دست خود به خون امام، در جامعه
اسلامی چهرهای منفور از خود به جا گذارد.بر عکس سعی داشت تا با هر چه
نزدیکتر نشان دادن خود به این خاندان، چهرهای وجیه برای خود فراهم آورد.
علاوه بر آنکه به خیال خود با این سیاست، آنان را وامدار خود کرده و از هر
اقدام احتمالی آنان پیشگیری میکند؛چنانکه در یکی از بخششهای کلان خود به
امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، در مقام منّتگذاری بر آن دو گفت:این اموال
را بگیرید و بدانید که من پسر هند هستم و به خداوند سوگند که هیچکس قبل از
من به شما چنین هدایایی نداده و بعد از من نیز چنین نخواهد شد».امام
حسین(ع) برای آنکه نشان دهد که این بخششها نمیتواند قابل منّتگذاری
باشد،در جواب فرمود: «به خداوند سوگند که نه قبل از تو و نه بعد از تو
هیچکس نمیتواند چنین بخششی را به دو مردی داشته باشد که با شرافتتر و با
فضیلتتر از ما دو برادر باشد» . (6)همچنین از سوی دیگر معاویه میدانست
که در پیش گرفتن سیاست خشونت، نتیجه عکس خواهد داد؛زیرا توجه مردم را به
این خاندان بیشتر جلب خواهد کرد و در دراز مدّت موجبات نفرت آنها از حکومت
معاویه را فراهم خواهد آورد و به طور طبیعی یاورانی را به دور این شخصیتها
جمع خواهد کرد.مهمتر اینکه معاویه در آن زمان، از ناحیه امام حسین(ع) -
با توجه به شرایط زمانه - احتمال خطر جدّی نمیدید و سعی داشت تا با در پیش
گرفتن این سیاست، ریشههای خطر را برای دراز مدت بخشکاند.در نقطه مقابل
امام حسین(ع) از هر فرصتی برای زیر سؤال بردن حکومت معاویه، بهره
میگرفت.نمونه آشکار آن نگاشتن نامه به معاویه و یادآور شدن جنایات و
بدعتهای او (7).و نیز مقابله شدید با ولایت عهدی یزید بود – که اشاره شد -
(8)البته امام(ع) خود به خوبی میدانست که در صورت قیام علیه معاویه - به
ویژه با توجه به این سیاستهای معاویه - افکار عمومی او را یاری نکرده و با
توجه به ابزارهای تبلیغاتی حکومت، حق را به معاویه خواهند داد.
4- شرایط زمانه:
هرچند عدّهای از کوفیان بلافاصله پس از شهادت امام حسن(ع)، به امام
حسین(ع) نامه نگاشته و خود را منتظر فرمان امام(ع) معرفی کردند (9)اما آن
حضرت میدانست که با توجّه به عواملی همچون ثبات و استحکام قدرت مرکزی در
شام، تسلّط کامل باند اموی بر شهر کوفه، سابقه عملکرد سوء کوفیان در برخورد
با امام علی(ع) و امام حسن(ع)،چهره به ظاهر وجیه معاویه در بیشتر نقاط
مملکت اسلامی و ... در صورت قیام احتمال موفقیت در حدّ نزدیک صفر خواهد بود
و چنین قیامی به جز هدر دادن نیروهای اندک، معرفی شدن به عنوان یاغی و
خروج کننده بر حکومت به ظاهر اسلامی و شکست و کشته شدن خود نتیجهای در بر
نخواهد داشت.در حالیکه در هنگام قیام علیه حکومت یزید، شرایط زمانه کاملاً
بر عکس این شرایط بود.
پی نوشت:
1. موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص 239.
2. مقاتل الطالبیین، ص40 .
3. الارشاد، ص 357.
4. موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص 209 و 210.
5 .الاخبار الطوال، ص 227؛ تجارب الامم، ج 2، ص 39.
6. تاریخ ابن عساکر، ترجمة الامام الحسین(ع)، ص 7، ح 5.
7. بحارالانوار، ج 44، ص 212.
8. .تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 228؛ الامامة و السیاسة، ج 1، ص 186.
9 .تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 228.