وهابیت غالبا به
خطبه 92 نهج البلاغه اشاره می کنند که علی(ع) برای خود سهمی از خلافت قائل
نبود و راضی به خلافت خلفا بوده حال باید ببینیم مولا علی(ع) تحت چه شرایطی
این خطبه را ایراد فرموده است.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) به چه مناسبتی و در چه موقعیتی و برای چه کسی این خطبه را بیان کرد؟
در تمام کتب کسانی که خطبههای نهج البلاغه را آوردهاند مانند ابن ابی الحدید و محمد عبده و دیگران، آمده است:
وقتی خوارج از جامعه اسلامی بریدند و عدهای اندک نوای مخالفت ساز کردند و
در برابر جامعه اسلامی که امام معصوم در رأس آن بود، جامعهای که تمام
مهاجرین و انصار، یا بالاجبار یا بالاختیار و یا بالضرورة، آمدهاند
امیرالمؤمنین (علیه السلام) را، ولو به زور در مسند حکومت قرار دادند، با
اینکه امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود:
«دعونی و التمسوا غیری، فإنا مستقبلون أمرا له وجوه و ألوان»
[مرا رها کنید. آیندهای خطرناک و تاریک را میبینم] نهج البلاغه،خطبه92
یعنی امیرالمؤمنین (علیه السلام) چهرهها
را میبیند که امروز بیعت میکنند و فردا، نه تنها بیعتشکن میشوند،
بلکه لشکرکشی میکنند به بصره و صفین و نهروان و ... . امیرالمؤمنین (علیه
السلام) آیندة تاریک را میبیند. در آنها عهد و پیمان نمیبیند.
طلحه و زبیر آمدند درب خانه امیرالمؤمنین
(علیه السلام) و گفتند که دستت را برای بیعت بیاور. امیرالمؤمنین (علیه
السلام) فرمود: چرا آمدهاید در منزل بیعت میکنید، برویم در مسجد تا مردم
ببینند که شما بیعت کردید. اگر فردا بیعت شکستید، مردم شاهد باشند.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) به مسجد می آید بالای منبر، اول، همین طلحه و
زبیر را برای بیعت دعوت میکند تا مردم شاهد و ناظر این قضیه باشند.
لذا در جامعهای که در رأس آن، امام
معصوم است، همین جامعهای که در رکاب حضرت علی (علیه السلام) بودند و با او
بیعت کردند و افتخار پیروی او را داشتند، دچار طعمه شیطان شدند. عده ای
اندک، آمدند ساز مخالفت و تشکیل جنگ خوارج و نهروان را دادند و آنجاست که
امیرالمؤمنین (علیه السلام) به آنها میگوید:
«و ألزموا السواد الاعظم، فإن ید الله على الجماعة و إیاکم و الفرقة»
[همواره، ملازم سواد أعظم و گروه اعظمی که حق را انتخاب کردند باشید. از هرگونه تفرقه اجتناب کنید]
یعنی امت واقعی امتی است که حضرت علی
(علیه السلام) در رأس آن است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) در آن روز، أمتی
را که به دنبال معاویه بودند را امت نمیدانست. معاویه را شیطان و پیروان
او را هم تابع شیطان میدانست. امیرالمؤمنین (علیه السلام)، معاویه را
مسلمان نمیدانست. در خطبه 16 نهج البلاغه، با کمال صراحت و قوت قلب
شدیدترین قسمها را یاد میکند:
«فوالذی فلق الحبة و برأ النسمة ما أسلموا و لکن استسلموا و أسروا الکفر، فلما وجدوا أعوانا علیه أظهروه»
[قسم به خدایی که بشر را آفرید و دانه را
شکافت، معاویه و یارانش که در فتح مکه مسلمان شدند، مسلمان نشدند و تظاهر
به اسلام کردند و کفر را در نهاد خودشان مخفی کردند و دنبال فرصتی میگشتند
تا نیرو و قدرتی پیدا کنند تا آن کفر مخفی خود را اظهار کنند. امروز در
جنگ صفین، آن فرصتها را پیدا کردهاند و کفر سابق خود را اظهار میکنند]
این چهرهها که میبینید، همان چهرهها
هستند. ما در رکاب نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در بدر و أحد و
... با این چهرهها جنگیدیم و امروز چهره و پرچم عوض کردهاند. دیروز زیر
پرچم کفر با ما جنگیدند و امروز زیر پرچم اسلام با ما میجنگند. این سواد
اعظمی که من در رأس او هستم نه هر سواد اعظمی.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) افراد را
دعوت میکند به وحدت و جماعت. ولی نه هر جماعتی؛ بلکه جماعت سالم و جماعتی
که تحت رهبری معصوم (علیه السلام) است.